|
1397/3/6 یکشنبه
گفتگو
دلالها در لباس سرمایهگذار پیش میآیند
مصاحبه مدیر سرمایهگذاری و کسب و کار شرکت ملی نفت ایران با نفت خبر در تاریخ 5 خرداد 97
اول از هر چیز یک سوال شخصی بپرسم، زبان انگلیسی شما چقدر خوب است؟
چطور؟
به شما این ایراد را میگیرند که زبانتان در حد مذاکره کردن با طرفهای خارجی نیست.
من تافل ندادهام چراکه هیچ وقت قصد خروج از کشور نداشتم ولی آزمون دکتری قبول شدم و نمره لازمه برای زبان را به دست آوردم. و تا به حال پیش نیامده است از سایر مدیران صنعت نفت احساس کنم زبان ضعیفتری دارم. اصلا فکر نمیکردم مصاحبه با زبان شروع شود.
نه خب منظورم این است که شما شرایط لازمه را ندارید و چون شاگرد زنگنه هستید این موقعیت را به دست آوردید…
البته بنده به همکاری با آقای زنگنه افتخار میکنم و همواره خداوند را شاکر بودم که پایان دوران کارشناسی من با آشنایی با آقای زنگنه رقم خورد چراکه واقعا ایشان از معدود افرادی در کشور ما هستند که شناخت خوبی نسبت به کسب و کار، اقتصاد و صنعت دارند و بسیار فرد سالمی هستند. و بنده نیز به عنوان کسی که در دانشجویی علاقهمند به موضوعات اقتصادی بودم آشنایی با ایشان فرصت یگانه و ارزشمندی برایم بود و خیلی خیلی از ایشان آموختم.
بهتر نیست تعارف را بگذاریم کنار؟ خب مشخص است که الان تعریف آقای زنگنه را میکنید…
من قبل از اینکه به نفت بیایم بی کار نبودم و عضو هیات موسس و دبیر انجمن صنفی سرمایهگذاری کارآفرینانه (VC) بودم و خودم صادقانه به آن حوزه علاقه بیشتری از نفت دارم. ثانیاً بنده براساس لطفی که آقای کاردر به اینجانب داشتند از بنده خواستند در خدمتشان باشم و آقای زنگنه تا جایی که میدانم هیچ وقت به آقای کاردر در مورد من توصیه نفرمودند. ثالثاً بنده ضمن اینکه افتخار میکنم که به عنوان عضو کوچکی در صنعت نفت افتخار همکاری با انسانهای بسیار شریف و زحمتکش را دارم و نقش کوچکی در اقدامات بسیار مهم و تاثیر گذار برای کشورم را دارم ولی علاقه شخصی خودم همواره VC بوده و دوست دارم در آینده نیز در حوزه سرمایهگذاری کارآفرینانه کار کنم.
به هرجهت که به چند نفرتان پستهای خوبی داده… شما، ختلان، صادقآبادی، بگذریم... یک سوال دیگر قبل از ورود به بحث اصلی… شما به نفتیها میگویید نمیفهمند؟
من آدم صریحی هستم و اعتقاد قلبی من نیز این است انسان همواره باید در برابر افراد قدرتمندتر صریحتر باشد. و با همین منطق شاید صریحترین صحبتها با شخص آقای وزیر را نیز بنده داشتهام چراکه ایشان مقام اول صنعت نفت هستند. اما سعی کردهام هیچ وقت منافع و انگیزههای شخصی را در صحبتهایم دخالت ندهام و به کسی نیز بی احترامی نکنم. و البته از یک سری بحث کارشناسی که نمیشود این طور برداشت کرد من به کسی جسارت یا توهین کردهام. به این معنا نه من به کسی این توهین را نکردم.
به چه معنایی پس گفتید نمیفهمند؟
این یک بحث طولانی است که من منتقد ساختار کند، سنگین و هزینه محور نفت هستم. از این بابت شاید نقدی در جلسات کرده باشم. ولی این برداشت که من به همکاران پیش کسوتم توهین و جسارت کردم غلط است.
وقتی من وارد شدم دفتر شما خیلی خلوت بود. دلیل خاصی دارد؟
خب جلسات که اینجا برگزار نمیشود
اما خلوتی خاصی بود مثل جایی که یک دفعه وسط کار زیاد تعطیل شده است
ما که در حال حاضر در حال مذاکره با دو شرکت روسی هستیم در واقع محل اصلی مذاکرات اینجا نیست، تا جاییکه من اطلاع دارم میتوان گفت که شرکت نفت در میان سازمانهای داخلی، بیشترین و گستردهترین همکاری را با سرمایهگذاران خارجی دارد. ما در سال گذشته تقریباً ۲۸ MOU امضا کردیم و موضوع همکاری اقتصادی با شرکتهای نفتی بین المللی تقریبا از هر کشوری که علاقه مند به همکاری با ایران بود از ژاپن و چین و مالزی و اندونزی گرفته تا روسیه، اتریش و آلمان و... پیگیری نمودیم.
از این قبیل MOUها در زمان دولت آقای احمدینژاد هم زیاد امضا شده بود.احساس میکنم کمی ذوق زدگی در ارائه این آمار وجود دارد
این تفاهمنامهها کاملا معطوف به هدف و برای تهیه پروپوزال فنی اقتصادی بود که بتواند منجر به قرارداد شود، و تقریباً تمام شرکتها با همین نگاه آمدند و برای ۲۰ عدد از میادین ما طرحهای مطالعاتی و پروپوزال فنی-اقتصادی ارائه کردهاند. شرکت نفت در ۲ سال گذشته و پس از برجام همواره بطور موازی با چند شرکت نفتی در ارتباط بوده و تلاش نموده است موضوع سرمایهگذاری خارجی شرکتهای نفتی را پیگیری نماید. البته باید در نظر داشت نهایی شدن قراردادهای یکپارچه توسعه و تولید حتی در بهترین شرایط سیاسی و اقتصادی کمتر از شش ماه الی یک سال زمان نمیبرد. از طرفی به دلیل اینکه شرایط عدم اطمینان که در حوزه سیاسی وجود دارد سبب میشود که شرکتها دست به عصا حرکت میکنند و همین باعث میشود که زمان معمول مذاکرات طولانیتر نیز شود.
به نظر میرسد مدیران ارشد شرکت ملی نفت هیچ تحلیل سیاسی از آینده برجام نداشتند که زمانی کشدار را صرف مذاکرات کردند و آن را در یک مسیر سخت جلو میبردند، مثلاً برای میدانهای بزرگ در حدود ۱ سال و نیم است که MOU امضا شده و اتفاق خاصی رخ نداده و کماکان شرکتهای داخلی هستند که افزایش تولید را دنبال میکنند.
من این تحلیل را قبول ندارم میادین عمده و بزرگ ما که یادآوران و آزدگان در غرب کارون و پارس جنوبی باشد هیچوقت متوقف نشدند و این سندی است که شرکت نفت به تحریمها فکر کرده. و با وجود تمام محدودیتهایی که در منابع داخلی دارد هیچ وقت از غرب کارون و پارس جنوبی غافل نبوده است.
چه کار کردنی! سالهاست از غرب کارون فقط اسم میشنویم ولی خبر خاصی نیست. مثلا آقای دکتر منوچهری در مراسم امضای MOU با شل گفتند که ما میخواهیم ضریب برداشتمان را در غرب کارون به بالای ۱۰ درصد ببریم اما کماکان روی ۶ الی ۷ درصد هستیم
بله یکی از برنامههای ما جذب سرمایهگذاران خارجی و ورود فناوریهای نوین برای افزایش ضریب برداشت است اما همینکه کارهای داخلی را انجام دادهایم و هیچوقت متوقف نشده یعنی اینکه ما به برجام توجه کردهایم و همواره این احتمال را در نظر داشتهایم که ممکن است به هر دلیل همکاری بین المللی میسر نشود. اما در ضمن به گسترده ترین شکل ممکن همکاریهای بین المللی را نیز دنبال نمودیم و به عنوان مثال برای میدان آزادگان با بیش از ۵ شرکت خارجی مذاکرات انجام شد و از آنهای پیشنهادهای فنی- اقتصادی دریافت شد. همکاری با شرکتهای شل، پتروناس، CNPC، روسنفت، توتال و اینپکس دنبال شد و از همه آنها پیشنهادهالی فنی اقتصادی دریافت شد این میزان تعامل بین المللی برای توسعه یک میدان در مقایسه با نمونههای بینالمللی هم فکر میکنم قابل دفاع باشد.
قبول دارید تا زمانی که این کارها به قرارداد نهایی منجر نشود نمیتوان آنها را مثبت تلقی کرد؟
وظیفه ما این است که آنها را به قرارداد نزدیک کنیم اما بستن قرارداد چیزی نیست که در دست ما باشد. نمیتوانیم توقع داشته باشیم هم شرکت نفت و هم شرکتهای مقابل وقتی نسبت به وقایع آینده اطمینانی ندارند خود را وارد تعهدات بلند مدت و بسیار سنگین نمایند و قرارداد امضا کنند. در حال حاضر مشکل از جانب وزارت نفت نیست بلکه مشکل روی عدم قطعیت در فضای سیاسی و بین المللی است. اگر شرایط فراهم باشد و عدم قطعیتها مرتفع شود ما میتوانیم ظرف مدت یک ماه حداقل ۵ قرارداد را امضا کنیم.
منتظر تصمیم ترامپ بودند؟
بله، ترامپ از زمانی که رئیسجمهور شد این مشکل را پیش آورد که وضعیت را در ابهام قرار داد و معلوم نبود آمریکا در برجام میماند یا خیر و در عین حال نیز مثل امروز خارج نمیشد تا وضعیت مشخص شود، برای همین فضایی را ایجاد کرد که شرکتها نمیتوانستند تصمیم بگیرند. به هر حال ما سعی کردیم که تمام سناریوها را بصورت موازی جلو ببریم یعنی هم با منابع داخلی کار میکردیم و هم با خارجیها مذاکراتی را انجام میدادیم. برخی از شرکتها شریک استراتژیکی ما هستند مانند CNPCI که مذاکرات خوبی را با آنها داشتیم و اختلافاتی که در گذشته با آنها داشتیم را حل کردیم. حداقل میتوانم بگویم که در مدت ۶-۷ ماه گذشته، شرکت نفت عامل کندی به نتیجه نرسیدن مذاکرات نبوده.
ولی دوره طلایی اوباما که به خاطر ایران حتی جلوی کنگره ایستاد را از دست دادید...
هرچند مطمئن نیستم دولت اوباما هم در نهایت چکار میکرد چراکه مثلا حتی در زمان خود اوباما هم مشکلات بانکی حل نشده بود. اما درست است. ما در یک دورهی طلایی برای تعامل با شرکتهای خارجی کند عمل کردیم و آن هم دوره قبل از ترامپ بود و در آن موقع خیلی سرعت و انگیزه شرکتهای خارجی برای کار کردن در ایران زیاد بود، در واقع این دوره، بعد از برجام و قبل از روی کار آمدن ترامپ بود که متأسفانه این فرصت را به دلیل ساختارهای اداری ناکار آمد خودمان و درگیریهای سیاسی و محافظه کاری بیش از حد آنطور که باید استفاده نکردیم.
خب چرا شرکت نفت در برابر موجهای سیاسی که علیه آن صورت میگیرد منفعل است؟
منفعل نبود، خروجی IPC این بود که تصویب شد و الان تمام کشور به این نتیجه رسیدهاند که IPC چیز خوبی است اما با کمی تأخیر این کار صورت گرفت.
از مهرماه سال ۹۴ تا ۹۶ طول کشید تا یک IPC امضا شود، به نظر شما این روند برای کشوری که نیاز به سرمایهگذاری دارند مناسب است؟
متأسفانه سال ۹۵، سال طلایی بود که ما نتوانستیم به درستی از آن استفاده کنیم اما قراردادهای جدید نفتی با توجه به اهمیتی که دارند خصوصاً برای کشور نفتی مانند ما که حساسیت زیادی دارد میتوان طبیعی در نظر گرفت.
سوال من ناظر به توانایی نفت در ایجاد اجماع است، اینکه بتواند بین نخبگان کشور در لایههای سیاسی، اقتصادی، دانشگاهی و حکومتی اجماع ایجاد کند...
وزارت نفت از نظر اراده و ایستادگی کارنامه درخشانی دارد اما در روشهایی که این اجماع سازی را انجام میداد شاید میتوانست بهتر عمل کند تا سریعتر به نتیجه برسد اما به هر حال کسی نمیتواند منکر بشود که وزارت نفت پای سختیهای این مذاکرات در جا نزد، همانطور که دیدید پای مذاکرات ایستاد و قراردادها را امضا کرد و پیش رفت. مخالف این هستم که بگوییم وزارت نفت کوتاه آمد یا ایستادگی نکرد اما در اجماع سازیها شاید میتوانستیم بهتر عمل کنیم.
این "بهتر میتوانستیم“ عمل کنیم خیلی جمله کلی است. در واقع بخشی از تاخیرهای سال ۹۵ در نبستن قرارداد، عدم توانایی وزارت نفت در اجماع سازی بود. تیم آقای زنگنه در دفاع از قراردادهای تازه یکدست عمل نمیکرد.
مگر کار نفت سیاسی کاری است؟ وزارت نفت مسئول تولید هیدروکربن در کشور است.
وزیر یک شخیصت سیاسی است. ضمن اینکه هر وزارتخانهای باید توان ایجاد اجماع سیاسی روی برنامههای خودش را داشته باشد.
قراردادهای IPC تحول مهمی در کشور بود. ابهامات مخالفین باید حل میشد در این یکسال و نیم که صحبتش شد روند اجماع سازی خوب جلو رفت اما حتما بهتر میتوانست بشود. خود من سعی کردم روی بحث LNG در انجمن نفت یک گفتگوی تخصصی و بدون حاشیه را شکل دهم تا اجماع سازیها بهتر انجام شود و برای بحثهای کارشناسی یک نهادسازی شود. اما نباید فراموش کرد کاری هم که شرکت نفت باید انجام دهد مذاکرات با شرکتها است که این کار را کرده اما تضمین کردن نتیجه مذاکرات کار شرکت نفت نیست. مهمترین بخش سرمایهگذاری نفت قراردادهای IPC است که در این بخش، مدیریت سرمایهگذاری خیلی فعال بود و سریعترین حالتی که میشد مذاکره کنیم را انجام دادیم. در مورد سال ۹۵ هم به دلیل فضاها و اختلافات سیاسی این مشکلات بوجود آمد و پس از سال ۹۵ هم به دلیل اقدامات خصمانه و دشمنانه ترامپ بود که روند را کند کرد.
از بسیاری شنیدم که خود شما مانع از ورود سرمایهگذاران حرفهای هستید؟ یا جلسه نمیگذارید یا با غرور خاصی با مراجعهکننده سخن میگویید...
کسی اگر سرمایهگذار یا مجموعه قابل اعتنا و حرفهای باشد این قدر شناخته شده هست که من نمیتوانم مانع معرفی و حضورش شوم. این کسانی که غر میزنند بیشتر در کسوت دلال هستند و تصوراتی از نفت و پروژههایش دارند که برساخته از یک هرج و مرج است که مثلا خرید یک کالایی، یا فروش محصولی را بگیرند و ببرند بفروشند. در واقع سرمایهگذار برای اینها اسم شیک و کلاس بالای دلالی است. به طور مثال برخی از افراد که شناخته شده هم هستند و از اتاق بازرگانی برای من نامه میآورند که قصد دارند ۲ تریلیون دلار از آلمان سرمایهگذار بیاورند، آن هم از شرکتی که نام و نشان درست و حتی یک وبسایت ندارد که من گفتم اگر آنها ۲ تریلیون دلار دارند بهتر است اول یک وبسایت برای خودشان درست کنند.
این قدر راحت که نمیشود قضاوت کرد...
شما به من بگو سرمایهگذاری کردن یعنی چه، اینکه بیاید پول بدهد؟ این کار یعنی وام دادن. یا برخی میخواهند به تعدادی از اشخاص پروژه بدهیم که اینها همگی سرکاری هستند و متأسفانه اینگونه دلالها در صنعت نفت زیاد بوده و صدایشان نیز نسبتا زیاد است. هر کدام یک رسانه هم دارند، حالا عدهای میگویند که چرا با فلانی جلسهای گذاشته نشده و من نمیدانم چرا ناگهان این موضوع از رسانهها منتشر میشود. برخی از شرکتهایی که به اسم کارهای آموزشی یا رسانهای فعالیت میکنند، میبینید که نامههایی که من به مدیرعامل شرکت ملی نفت ارسال کردهام را دیدهاند و میگویند که باید نتیجه این مذاکرات تغییر پیدا کند و فلان شرکت توان مالی دارد. اینها به دلیل این است که رویهها شفافسازی نشده ولی ما سعی کردیم این کار را انجام دهیم.
حالا شما هم که کار خاصی نکردید، این شفاف سازی مثلا شامل چه میشود؟
ما از ۵۵ شرکت نفتی دنیا مدارک گرفتیم و ۳۴ عدد از آنها را تائید صلاحیت کردیم و فکر نمیکنم که در تاریخ صنعت نفت ایران، بصورت همزمان با ۵۵ شرکت خارجی تعامل مستقیم صورت گرفته باشد و بلااستثنا با تمام آنها به صورت مستقیم و بدون واسطه ارتباط برقرار شد و مدارک دریافت کردیم. کسی که اینکاره باشد متوجه میشود که ما در ۲ سال گذشته چقدر کار کردهایم. برای LNG و NGL هم دو فراخوان رفتیم که منجر به قرارداد شد. متأسفانه یک سری نگاههای کوچه بازاری نسبت به سرمایهگذاری وجود دارد و فکر میکنند که ما دکانی در بازار هستیم و سرمایهگذاران از جلوی ما رد میشوند و ما باید دست آنها را بگیریم و بیاوریم برای سرمایهگذاری اما صنعت نفت مانند هر صنعت بزرگ و بلوغ یافتهای در دنیا اینگونه نیست و بازیگران آنها شناخته شده اند و اینطور نیست هرکس هر ادعایی بتواند بکنند.
تعلل و کندی که در EPCFها در سال ۹۵ و ۹۶ داشتیم که ارتباطی با دلالی ندارد و در حال حاضر اکثر دکلهای شرکتهای حفاری ما خوابیده است
EPCFهای ما در حال حاضر ۴ ماه است که در شورای اقتصاد سازمان برنامه است، باید شرایط سنجیده شود البته فقط شرایط سیاسی مطرح نیست.
حدود ۲۴ ماه است که در انتظار EPCFها هستیم و شما میگویید که ۴ ماه در شورای اقتصاد است، ۲۰ ماه دیگر آن در چه مرحلهای بوده؟
مسئلهای که وجود دارد اینگونه است که ۱۴٫۵ درصد، منابع ما پاسخگو نیست و نسبت این مقدار کسب درامد شرکت نفت از فروش نفت با سال ۷۶ یا ۸۰ بسیار متفاوت است، در آن سالها اولا ظرفیت صنعت نفت و حجم کاری که انجام میشد قابل مقایسه با امروز نیست و همچنین قراردادهای بای بک خوبی در جریان بود و این میزان بدهی هنگفت نیز وجود نداشت. تمام کارهایی که در ۵ سال گذشته صورت گرفته، ماده ۱۲ و بند ق بوده که دولت قبول کرده از ۱۴٫۵ درصد، به ۵۰ درصد برسد. برای تولید میدانهای پارس جنوبی و غرب کارون... همانطور که میبینید منابع به این میادین تزریق میشود و کار آنها جلو میرود ولی این برای دولت بسیار سخت است که این موضوع را به دیگر میادین و حوزههای نفتی و گازی تسری دهد، به دلیل اینکه روی درآمدهای نفتی حساب ویژهای کرده که هزینههای کشور را پرداخت کند. مسئله اصلی این است که باید رابطه مالی بین شرکت نفت و دولت تغییر کند، این مهم نیست که چه کسی پول میآورد، مهم این است که باید به فکر بازپرداخت این پول هم باشیم وگرنه میتوانیم اوراق منتشر کنیم و به بدهیهای موجود اضافه کنیم که کار درستی نیست.
دو نقد نسبت به این موضوع وجود دارد، اول، قبل از اینکه این موضوع را در دولت حل کنید، شما با شرکتهای خصوصی جلسات خصوصی مختلفی گذاشتید و مذاکره کردید و دوم اینکه چرا وزارت نفت نمیتواند در خود دولت اجماع ایجاد کند؟
بحث اجماع ایجاد کردن نیست، البته در جلسهای که آقای زنگنه و آقای کاردر با شرکتها گذاشته بودند تأییدیه آن را از دولت گرفته بودند، اما فرایند اداری طول میکشد، به لحاظ اینکه باید بودجه آن در شورای اقتصاد مطرح شود.
قبول کنید که سیستم وزارت نفت بسیار کند است
بله قبول دارم، اما کندی سیستم یک کندی ۲۴ ماهه نیست، کندی وزارت نفت در حد ۲-۳ ماه است. مسئله این است که باید بفهمیم رژیم مالی بالادست ایران در حال تغییر است و این ذاتاً یک دوره رکود و رونق را شکل میدهد، شما در مجموعهای بودید که مثلاً سالانه ۵ میلیارد دلار برای پروژهها پول خرج میکردید و ناگهان درآمد شما کم میشود و سر رسید بدهیها نیز میرسد بعد میگویند که چرا سالانه ۵ میلیارد دلار را خرج نمیکنید. زمانی که قیمت نفت از ۱۰۰ دلار به ۵۰ دلار رسید، اغلب شرکتهای نفتی بزرگ دنیا بسیاری از میادین را بستند و کنار کشیدند برای شرکت نفت هم باید همینگونه میبود و باید به راه حل جایگزین فکر میکرد.
ماده ۱۲؟
بله. ماده ۱۲، همان راه حل جایگزین بود و از این طریق توانست پارس جنوبی را پیش ببرد و ظرف ۲-۳ سال گذشته میلیاردها دلار روی پارس جنوبی خرج کرد اما پول ندارد و با بدهیهای بیشتر دارد این کار را انجام میدهد. در حال حاضر هم با دولت رایزنی میکند و دولت هم باید قبول کند که شرکت نفت پول ندارد که البته این موضوع هم برای دولت سخت است. نمیتوان انتظار داشت شرکتی که روزی با نفت ۱۲۰ دلاری درآمد داشته، با سقوط قیمت نفت و اعمال تحریمهای ظالمانه هم همان منابع را داشته باشد. مسئله اصلی EPCFها همین است که باید این موضوع حل شود اما با این حال مناقصات EPCF در حال انجام است و مثلاً برای مناطق نفتخیز جنوب، فلات قاره و نفت مرکزی انجام شده است.
اما با سرعت خیلی پایین... اصولا سرمایهگذاری در نفت به شکلی در حال انجام است که مزیتهای اقتصادیاش از بین میرود. حتی اگر قرار باشد با خارجی کار کنیم.
ما باید بین بدهکار کردن شرکت نفت و سرمایهگذاری، فرقی هم ندارد خارجی یا داخلی فرق قائل شویم. سرمایهگذاری خارجی به معنی دقیق آن یعنی تامین مالی به همراه پذیرفتن ریسکهای کسب و کار (ریسک زمان، هزینه و محصول) در صنعت بالادست نفت ایران در ۳۰-۴۰ سال گذشته محدود به بای بک است. تمام سایر روشهای تامین مالی انجام شده نوعی از ابزارهای بدهی هستند یعنی تامین کننده منابع مالی کاری به عملکرد پروژه ندارد بلکه اصل و سود پول خود را به صورت تضمین شده در سررسید دریافت میکند. بیش از حدود ۸۰ درصد این بدهیها هم از منابع داخل کشور یعنی بانک مرکزی و صندوق توسعه ملی با اسمهای مختلف دریافت شده است و مقدار کمی نیز خطوط اعتباری یا وامهای کوتاه مدت بر روی فروش محصول و سرمایهگذاریها محدود بود به قراردهای بای بک، هیچوقت کار دیگری صورت نگرفت و منظورم این نیست که کم کاری میکردند. تمام شرکتهای نفتی بزرگ دنیا قالب قراردادی محدودی دارند، نه ۲۰ نوع قالب قراردادی. مثلاً در دوره اول وزارت آقای زنگنه یک مدل بای بک ارائه شد و اصل توسعه را روی بای بک گذاشتند و مابقی از طریق منابع داخلی انجام میشد. جذب منابع مالی بصورت بدهی یعنی پذیرفتن ریسکهای پروژه توسط دریافت کننده بدهکار. مثلاً در پارس جنوبی پروژهای که قرار بوده ۴ ساله تمام شود ولی ۱۲ ساله تمام میشود در اینصورت شما مجبور هستید که سود تسهیلاتی که دریافت کردید را کامل بدهید و برای شخصی که پول داده است هیچ اهمیتی ندارد که این پروژه چقدر طول میکشد. اما برای شما میشود یک بدهی خیلی سنگین که امکان بازپرداختش را با مشکل مواجه میکند. خلاصه افزایش بدهی هنر نیست بلکه بازپرداخت بدهیها هنر است، مثلاً چاپ ۱۰ هزار میلیارد تومان انواع اوراق مالی مانند اوراق مشارکت و سلف توسط شرکت نفت بسیار ساده است و در زمان خیلی کم پول میشود اما باید به این فکر کرد این پول با سودش باید بازپرداخت شود.
با خروج ترامپ از برجام به نظر میرسد همان روش بدهکار کردن شرکت نفت بیشتر مورد توجه قرار بگیرد...
به هر جهت نباید پروژهها را متوقف کنیم تا اینکه فقط از طریق قراردادهای IPC سرمایهگذار جذب کنیم. با تعریفی که برای سرمایهگذاری عرض کردم یک اقدام مهم دیگر در سالهای گذشته واگذاری واحدهای NGL به سرمایهگذاران است که در حال حاضر حدود ۱۰ میلیارد دلار پروژه NGL در کشور در حال انجام است که نقش مهمی در کاهش گازهای مشعل و همچنین افزایش خوراک واحدهای پتروشیمی خواهند داشت.
البته یک نقد هم این است که الگوی شما این بود که با شرکتهای بسیار بزرگی مانند توتال و شل کار کنید، درصورتی که مدلهای E&P در دنیا مدلهایی است که در مقیاس متوسط بیشتر جواب داده
ما با بسیاری از شرکتهای معمولی هم کار کردهایم که هیچکدام شرکتهای بزرگی نبودهاند و اینها تحلیلهای درستی نیست. کل شرکتهای نفتی دنیا را اگر حساب کنید و شرکتهای آمریکایی، کانادایی و استرالیایی را از آنها جدا کنید، حدود ۷۰ شرکت باقی میماند که ما با حدود ۵۵ عدد از آنها مذاکره کردهایم و آن ۱۵ شرکت باقیمانده هم خودشان نیامدند وگرنه ما فراخوان دادیم. از این میان فقط ۵ عدد شرکتهای بزرگ محسوب میشوند و ۵۰ عدد دیگر همه شرکتهای کوچک و متوسط هستند. حتی در مورد شرکتهای ایرانی هم این موضوع صادق است و ما از تمامی ظرفیتها استفاده کردیم و با آنها تعامل برقرار کردهایم. همین قراردادهایی که با زاروبژنفت روسیه و کنسرسیوم پرگس امضا شد خودش شاید بهترین سند باشد که شرکت نفت از همکاری با شرکتهای کوچک و متوسط نیز استقبال میکند.
مصاحبه, سرمایهگذاری, گفتگو, نفت خبر, 1397, پروژه
|
|